Hazara Culture

مبحث زبان، گویش و لهجه هزارگی

داکتر محمد اکبر شهرستانی
  2020-04-03


بحث زبان هزارگی، که خود دارای چند لهجه‌اند، از خیلی دیرباز موردتوجه بوده و ما کوشیدیم که به‌صورت گذرا هزارگی را بررسی کنیم و ببنیم که از نگاه کدام افراد و از چه دیدگاهی می‌تواند زبان باشد یا لهجه.

اولین تحقیق زبان‌شناسی روی هزارگی را زبان‌شناس مشهور روسی آقای ایفیموف در سال 1965 میلادی انجام داده است و نکات اساسی در کتاب وی ازاین‌قرار است: "زبان هزاره، که خود هزارها آن را لهجه خود می‌خوانند به شکل نانوشته وجود دارد. آنچه به ساختار و سیمای ابتدایی آن برمی‌گردد از محدوده لهجه تاجیکی فراتر نمی‌رود که در محدوده آسیای مرکزی و افغانستان گسترش‌یافته است. هزارگی مشترکات زیادی با زبان تاجیک و فارسی دارد" (1965:8). او می‌افزاید که: "زبان مردم هزاره را می‌توان به‌طورکلی در محدوده خودش انتخاب کرد، نه‌تنها به خاطر مردمی که در آن زبان سخن می‌گوید و گروه مجزای قومی از دیگران است بلکه به علت خصوصیات آواشناسی و دستور خاص آن و موجودیت یافته‌های ترکی و مغولی در آن". (1965:9)  این‌یک نقل‌قول مستقیم از زبان‌شناس روسی می باشد  که روی هزارگی تحقیق کرده و کتابی نوشته است.

نویسندگان هزاره در مورد هزارگی نظر مشابهی ندارند. به‌طور مثال آقای حسن پولادی که مؤلف کتاب تاریخ هزارها  "The Hazaras" در زبان انگلیسی هست  هزارگی را فارسی قدیم می‌داند و برای ثبوت آن توضیحات تاریخی ارائه می‌کند. اوتادلاعجم که مانند آقای پولادی از هزارهای پاکستان می‌باشد به این مفکوره است که هزارگی می‌تواند هم به حیث یک‌زبان و هم به‌مثابه یک لهجه عرض وجود کند. در آثار نویسندگان هزاره در افغانستان می‌توان یک همگونی را در رابطه با هزارگی دید که هزارگی یک لهجه از فارسی افغانستانی (دری) می‌باشد. اما به هیچ‌یک از آثار نویسندگان هزاره چه در افغانستان و پاکستان و جاهای دیگر برنخوردم که با انکشاف هزارگی (به حیث زبان مستقل یا لهجه فارسی) مخالفت کرده باشد. حفظ واژگان هزارگی از قدیم‌الایام موردتوجه نویسندگان هزاره و نویسندگان خارجی  بوده است. اینکه چرا این ضرورت  و خلأ را همه نویسندگان  به آن پرداخته‌اند خود جای تأمل است. من هم این چالش را بیش از دو دهه قبل حس کردم و فرهنگ لغات هزارگی به فارسی و انگلیسی را نوشتم. کسانیکه مخالف حفظ هزارگی و گردآوری لغات هزارگی‌اند باید منطق و استدلال  محکم  برای عدم توجه به حفظ فرهنگ و زبان هزارگی داشته باشند.

خیلی از نویسندگان مشهور و چیره‌دست هزاره کوشیده تا این حس را زنده نگهدارند که هزارگی را باید پاس داشت چه در قالب یک لهجه ویا زبان. آثار فراوان این نویسندگان نویدبخش فعالیت ما و نسل آینده ما برای حفظ و انکشاف هزارگی است. با کوشش فراوان نویسندگان ما، دیگر هزارگی یک‌زبان نانوشته نیست. اما این‌یک واقعیت است هزارگی راه بسیار دراز در پیش دارد تا بتواند متن تولید کند و برای اولاد و اطفال هزاره داستان‌های ناب هزارگی به زبان خودشان در اطراف‌واکناف جهان ارائه نماید. 

واقعیت این است که زبان‌ها با مجاورت طولانی‌مدت با زبان‌های محیط خویش و همچنان تأثیرپذیری از زبان‌های مقتدر سیاسی و مذهبی هم‌جوار همیشه در حال تغییرند. همان‌طور که هیچ قومی خالص نیست، با ترکیب و تقسیمات اقوام دیگر و باگذشت قرن‌ها قوم جدید به وجود می‌آید؛ زبان‌ها نیز در حال تغییرند و هیچ زبان خالصی و جود ندارد. زبان‌های هستند که قدرتمند می‌شوند به دیگر زبان‌ها از طریق سیاست یا مذهب نفوذ می‌کنند، زبان‌های اند که ضعیف می‌شوند و  می‌میرند و از ترکیب چند زبان، زبان جدید به وجود می‌آید و این روند ادامه پیدا می‌کند. بعض زبان‌ها خیلی باهم نزدیک‌اند و گروه‌های اجتماعی فراوانی‌اند که هم‌زمان با دو یا چند زبان صحبت میکنند. زبانهای که باهم نزدیک اند اشتراکات وسیع دستوری و واژگانی  دارند و تشخیص مرز شان برای کسانیکه به همه آن زبانها صحبت میکنند مشکل است. معمولا زبان اقتدار و غالب فاتح است و زبانهای همگون دیگر زیر مجموعه ها ویا لهجه های آن پنداشته میشوند. هزارگی نیز از این مقوله خارج نیست.

تغییر و مرگ زبانها پدیده جدید نیست برخی زبانها با نابودی ویا پراکنده شدن کسانیکه به آن زبان تکلم میکنند می میرند و مرگ قطعی شان مشخص اند. اما برخی دیگر به مرگ تدریجی مواجه اند. بمرور زمان  استفاده از واژگان شان کمرنگ گردیده، و دستور زبان غالب در بین آن نفوذ می کند، و بعد از چند نسل و یا قرن به درون زبان مقتدر هضم می شود.  امپریالزم زبان و مرگ زبان یک بحث جدی و اساسی در زبان شناسی است و از حوصله این مقاله خارج است. حس و تشخیص نوع دوم تغییر زبان، یعنی نوع تغییر آهسته و تدریجی، خیلی مشکل است. نابودی و مرگ زبان و فرهنگ هزارکی در ایران و متعاقباً در افغانستان از این نوع است.  

اگر هزارگی را در سه کشور ایران، افغانستان و پاکستان مقایسه کنیم؛ در وضعیت کنونی تغییر زبان در بین هزارهای افغانستان به حدی رسیده که افراد سالخورده  دوزبانه‌اند؛ یعنی هم‌زمان به فارسی و هزارگی تکلم می‌کنند. این بدان معنا است افراد تحصیل‌کرده یک‌زبانه  گردیده  یعنی کاملاً فارسی‌زبان شده است. تغییر زبان به حدی رسیده که اشتراکات دو زبان از نگاه دستوری و واژگانی به‌طور گسترده به نفع فارسی رقم خورده است. فارسی، زبان مقتدر کشور با پشتوانه منابع ادبی و نوشتاری گسترده می‌باشد و هزارگی بی‌دست و بال و  منزوی است. واضح است، در مصاف رقابت هردو زبان در یک بستر زبانی هزارگی مغلوب است و لهجه زبان فارسی پنداشته می‌شود. بدتر از آن، هزارگی برای هزارهای ایران مرده است و یک هویت منفور می‌باشد. فقط مهاجرین هزاره در ایران به هزارگی در محیط خانواده‌ای‌شان صحبت می‌کنند. اما قضیه در پاکستان فرق می‌کند. هزارگی در پاکستان  با مجاورت زبان‌های چون بلوچی، اردو، انگلیسی، پشتو، سندی و پنجابی یک‌زبان مستقل است. هزارهای پاکستانی به هزارگی مکالمه و سخنرانی می‌کنند و می‌نویسند. با وجودیکه فارسی از طریق بعض رسانه‌ها، مراسم مذهبی، مسافرت‌های سیاحی‌ و مذهبی و کتب فارسی به نفوذ خود در بین هزارهای پاکستان ادامه می‌دهد؛ مطالعات زبانشناسی در کویته پاکستان نشان می‌دهند که متن و صدای ضبط‌شده فارسی برای آن‌ها نامفهوم است و لذا فارسی برای آن‌ها یک‌زبان کاملاً مجزا از هزارگی است و آموختن آن‌وقت گیر. این وضعیت برای نسل دوم و سوم هزارهای که خارج از افغانستان و ایران سکونت داشته و تحصیلات شان را به‌پیش می‌برد، متن فارسی را نیاموخته،  مخصوصا هزارهای آسترالیا، نیز می‌تواند صدق کند. باید یاد آور شوم که هزارهای پاکستانی هزارگی را در کشور پاکستان به حیث زبان مستقل به ثبت رسانیده است و کار روی انکشاف هزارگی ادامه دارد.

چرا آقای ایفیموف، زبان‌شناس شهیر روسی در 1965 میلادی هزارگی را زبان خطاب کرد؟ این خود یک سوالی است قابل‌تأمل. همان‌گونه که ذکر گردید، تحقیقات میدانی روی هزارهای پاکستانی که  خود و فامیل شان به فارسی آشنای ندارند و فارسی را نیاموخته‌اند نشان می‌دهند که فارسی نوشتاری برایشان قابل‌فهم نیست و هنگامی گه به اخبار فارسی بی‌بی‌سی گوش می‌دهند نمی‌توانند موضوعات را بازگو کنند؛ آقای ایفیموف همان آزمایش زبان‌شناسی را روی لهجه یکاولنگ در 1956 میلادی در چنین محیط زبانی انجام داده و نتیجه‌اش متن نقل‌قول شده فوق‌الذکر از کتاب وی در مورد زبان هزارها است. خوب به یاد دارم، در اوان طفولیتم، هنگامی‌که مردم به اخبار بی‌بی‌سی گوش می‌داد نمی‌توانست درست درک کند و از کسی که فارسی را آموخته بود کمک می‌جست تا موضوع را برایشان به زبان هزارگی بازگو نماید. همچنان خوب به یاد دارم زمانی که طفل بودم، مجالس حمله خوانی برگزار می‌شد و پدرم حمله حیدری را با صدای بلند برای حاضرین می‌خواند، کسی در پهلویش برای این نشسته بود تا به افراد حاضر در مجلس موضوع را به هزارگی بازگو نماید. قابل‌ذکر است که در اوایل مهاجرت هزارها به استرالیا ترجمان‌های فارسی‌زبان ایران و افغانستان نتوانستند درست هزارگی را درک کنند، با برگردان هزارگی به انگلیسی توسط ترجمان فارسی‌زبان افهام و تفهیم مختل شد، چون مترجمین فارسی نمی‌توانستند هزارگی ره بفهمند. با شدت مهاجرت هزارها، دولت استرالیا تصمیم گرفت که برای حل مشکل زبان زبان هزارگر ترجمان هزارگی  تدارک ببینند. بنا به نیازمندی زبان‌شناختی آن‌وقت هزارگی کاملان یک‌زبان جدید تشخیص گردید. این حرکت دولت استرالیا برای هزارهای تحصیل‌کرده افغانستان نبود که وفادار به سخن گفتن به لهجه کابلی یا تهرانی‌اند؛ چون این افراد مشکل شان با موجودیت ترجمان‌های فارسی زبان حل می‌گردید.

زمانی که در یک محیط دوزبانی قرار بگیریم و مشابهت‌های بین دو زبان وجود داشته باشند و روند حرکت به نفع یکی از همان زبان‌های رقیب باشد و علاوتا آن مردم هم در مرحله نهایی تغییر زبانی به سمت زبان مقتدر قرار داشته باشند، کشیدن حد مرز دو زبان توسط همان جمعیت کاری بسیار دشوار است. ما اگر از یک تحصیل‌کرده فارسی هزاره سوال کنیم آیا هزارگی زبان است یا لهجه بدیهی است که هزارگی را لهجه می‌پندارد. چون روند تغییر زبان هزارگی به همان سمت‌وسو است. اکثر تحصیل‌کرده‌های هزاره در افغانستان به زبان فارسی صحبت می‌کنند و هزارگی را تقریباً از یاد برده‌اند. در تحقیقات میدانی زبان‌شناسی نیز باید آزمایش فهم زبان روی گروه قرار بگیرد که زبان دومی را نیاموخته باشد. در افغانستان سوادآموزی اصلاً از فارسی شروع می‌شود و محیط آکنده از رسانه‌های فارسی است. بهترین آموزش زبان زمانی صورت می‌گرد که ما در محیط وابسته به همان زبان باشیم. اگرچه این تغییر از چند قرن قبل شروع شده و حالا شدت گرفته است. در طی چند دهه اخیر هزارگی در افغانستان تغییر قابل‌ملاحظه به نفع فارسی نموده است. ما در افغانستا در مرحله آخر تغییر زبان و فرهنگ هزارگی قرار داریم.

همانطورکه هزارگی در ایران مرده است، در افغانستان نیز با شدت نفوذ فارسی روی نسل جدید از طریق تحصیلات، رسانه‌ها و مسافرت به شهرها و کشور ایران و فراموش نمودن هزارگی و سپردن آن فقط به نسل قدیم که در حال رفتن است، اگر برای حفظ فرهنگ و زبان هزارگی در تلاش نشود، با رفتن افراد سالخورده هزاره، هزارگی در طی یک دهه دیگر در افغانستان می‌میرد. یعنی مرگ هزارگی در افغانستان عن‌قریب است. تا هنوز که هزارگی را داریم از عنایت  موجودیت افرادی سالخورده‌تری هزاره در بین خانواده‌های هزاره‌اند. با رفتن آن‌ها از این جهان خاکی، هزارگی نیز خواهد مرد. اینکه مرگ هزارگی در افغانستان مساوی با مرگ هویت کدام گروهی‌اند خود شما قضاوت کنید. در پایان، می‌خواهم مشخص کنم فعلا در افغانستان بحث اساسی این نیست هزارگی گویش است یا زبان، چون هزارگی نیمه جان  است چه برسد که به حیث یک زبان قد علم کند و مطرح شود، بلکه حرف درست این است که هزارگی به‌زودی می‌میرد و ما هویت و میراث بزرگ فرهنگی نیاکان ما را در این سر زمین از دست می‌دهیم. هزارهای پاکستانی تصمیم شان را گرفته و موقعیت هزارگی در آن کشور و کشور آسترالیا مشخص است. هزارگی در آنجا رسما زبان است و تمام.

Comments
        سید مهدی
دغدغه‌ی حفظ آنچه هزاره با آن تکلم می‌کند، کاری ست در خور و مهم؛ اینکه آیا آن زبان است مستقل یا نویسی ست از گویش‌های متعدد پارسی؟ بستگی دارد بر اینکه نویسنده از زبان و لهجه چه برداشت کرده است؛ آنانی که زبان‌بودن هزارگی را تاکید دارند زبان را چگونه تعریف می‌کنند و آنانی که بر لهجه و گویش‌بودن هزارگی پا می‌فشارند از زبان و لهجه چه برداشت کرده اند این برداشت‌های گوناگون خود موجب اختلاف نظر حد اقل دو دسته را به میان می‌آورد تا تعریفی جامع از زبان و گویش توسط نویسنده‌ی صاحب‌نظر و صاحب‌کتاب( نگارنده) ارایه نشود، به نظر همگان، چیزی روشن نمی‌شود؛ به جز آنانی که تعریفی مشخص از زبان و گویش دارند. به امیدی که این‌کتاب در سایت و پس از آمادگی وارد بازار شود!     
        سیدمهدی
دو مقوله‌ی اساسی در زبان، دخیل است که زبان‌بودن زبان را مشخص می‌کند:  واژگان و دستور به یقین که در مورد زبان‌بودن و گویش‌بودن هزارگی، دیدگاه دانشمندی که از زبان تعریفی مشخص نکرده‌باشد و نیز از گویش و لهجه تعریف مشخص نکرده‌باشد که بر بنیاد آن آنچه را که می‌گوید استوار کرده‌باشد، راهی برای آیندگان باز می‌کند آری( راهی که آیا حمایت‌گر نظریه‌پرداز باشد یا منتقد و سمت مقابل نظریه‌پرداز).   امیدواریم که از این دغدغه‌‌ای که مکتوب خواهد شد سود ببریم و از این رهگذر تعاریف دانشمندان دیگر و جناب دکتر بیشتر استفاده کنیم   به سلامت
        سید مهدی
        سید مهدی
از ثبت چندین مقوله فرهنگی هزاره و نیز فرهنگ لغات هزارگی از شما تشکر
       
کبوتر
        نهضت الله
مه خودم کنه شده ایران استم مه میتینوم خوب سیه ایرانی توره بوگیم ولی دوست ندیروم زبان هزارگی خودخوره فراموش کنم امیشه ده ای فکر بودوم که چیکه مردوم از مو درو زبان خودخوره از یاد موبرن و کد خاندون از مقاله فامیدوم که زیبون ازمو غدر ضیف استه  اگر آمیتر پیش بوره دیگه زبانی ده ایسم زبان هزارگی نخاد داشتیم بیخینمو باید بلدی زنده مندون زبان شیرینخو کوشیش کنیم تشکر از نویسندیی مقاله 
       
        Crealse
https://newfasttadalafil.com/ - cialis 40 mg Am J Ophthalmol. Iibyoo Trusted Rx Cialis https://newfasttadalafil.com/ - canadian pharmacy cialis Treatment is rarely effective.
        halsleace
espana comprar kamagra oral jelly https://newfasttadalafil.com/ - Cialis cialis 10 mg dosage Proscar Propecia Finasteride buy cialis https://newfasttadalafil.com/ - buy online cialis Priligy Usa
        شاه ولی شفایی از نیوزیلند
سلام آقای شهرستانی عزیز نام من شاه ولی است، همان همکار سابق تان در رشته زبان هزاره گی من این پیام را از دورترین کنج جهان یعنی زیلاند نو برای شما با شوق و اشتیاق تمام می فرستم، و امیدوارم که آن را در ساعت نیک مطالعه کنید در این گوشه دنیای پهناور حالا تقریباً زمستان است. اما در جایی که شما هستید، اکنون تابستان می باشد‌. در هر جا و در قلمروِ هر آب و هوا که هستید، آرزو میکنم که همیشه سالم و صحتمند باشید من امروز می خواستم  راجع به زبان و اشعار عامیانه هزاره مطالبی را جستجو کنم، بشمول آنچه که در رساله دکترای محمد اوتادالعجم (ایرانی) ذکر شده است. خوشبختانه نوشته شما را در اینجا دیدم وبا دقت زیاد آن را خواندم اوتادالعجم در سال ۱۹۷۱ رئیس خانه فرهنگ ایران در کویته بود‌. او تحصیلات خودرا در دانشگاه کراچی بر روی مضمون هزاره در سنه ۱۹۷۶ تکمیل کرد اوتادالعجم در همین سال(۱۹۷۶)، رئیس خانه فرهنگ ایران در  شهر کراچی بود. او مثلیکه انگلیسی تحریری را درست نمی دانست، و ازاینرو درنخست کتابش را به فارسی نوشته کرده  بود، و بعداً ترجمه آن به انگلیسی صورت گرفته بود‌ تلاش های اوتادالعجم واقعاً شایسته تقدیر است، زیرا او فراتر از توان خویش کوشش و سعی نموده بود‌ تا بر روی نام و نشان هزاره در کویته، مخلصانه کار کند، و خوشحالم که شما نام گرامی ایشان را در نوشته خویش آورده اید گذشته از آن،  کارهای شخص شما در شق هزاره شناسی خیلی غنیمت، گسترده و بنیادی است. و من بدینوسیله از شما تشکر می کنم با بهترین آرزوها، شاه ولی shahwali.atayee786@gmail.com       
        Demethima
Absence of significant food interaction and longer duration of efficacy have led to widespread public acceptance and capture of a significant global market share in a brief time frame ivermectin for humans amazon Nel mondo di Heroquest arriva l Erede Ribelle di Elethorn
        kisdism
While bankers do not expect the likes of BP, Total SA or Eni SpA to play a big role in the auction, DEA could attract energy focused private equity firms such asRiverstone, Encap, NGP, First Reserve, EIG or eveninfrastructure investors buy cheap generic cialis uk
        mxlywgvhyl
مبحث زبان، گویش و لهجه هزارگی amxlywgvhyl mxlywgvhyl http://www.gm1y086v259723mkq29dtmfgg1560trus.org/ [url=http://www.gm1y086v259723mkq29dtmfgg1560trus.org/]umxlywgvhyl[/url]
        Cloulse
in the dam over east cialis cost Hence, the rising interest in breast conservation, sentinel node biopsy, breast reconstruction, nipple sparing mastectomy, and so on
        Ralield
viagra spider HIV associated retinopathy in the HAART era

Leave a comment