اوستایی و صنایع سنگی در هزار جات
پروفسور شاه علی اکبر شهرستانی  2020-04-04
برای پیش برد زندگی به مهارتهای زیادی ضرورت است. هنرهای نجاری، آهنگری، زرگری، چرمگری، سنگتراشی و ارمنی سازی جز از حرفه اوستاها است. هریک از حرفه های اوستایو افزار خود را دارد. سنگتراشها در ساخت اسیه آبی و گینی مهارت دارند و نجارها نیز در ساختن خانه و ابزار چوبی غذا خوری و چرمگری هم حرفه دیگر این مردم است. ساختن دارو/ باروت و مرمی از سرب نیز حرفه بعض از افراد میباشد.
اوستای:
اوستای شامل پیشههای مختلف آهنگر، زرگری، نجاری، ارمنی سازی، چرمگری، سنگتراشی و امثال اینها است. آهنگری در هزارهجات؛ چاقو، کارد، سپار، کرند، بیلچه، سخچه تنور، غورغی (حلقه)، تیر و خرک آسیاب، توهجی و امثال اینها میسازند.
وسایل و افزارکاری آهنگری عبارتاند: آلوغه (چکش)، پلک (مارتول)، انبور، سندو (سنگدان)، قوری، سوهان، قلم، قالب سوغمه، دم از پوست گوسفند و چرخ و دوکو (کُره) و غیره میباشد.
زرگر از قبیل گوشواره، قطاس، تیزک، چمکلی، بازوبند، چوری، چارگل، انگشتر و دیگر زیورهای مردانه و زنانه میسازند.
نجار دو نوع است.
یکی نجاری که دروازه اورسی میسازد و خانه قبتل پوش میکند و نیز کنده، یوغ، پاروی راشبیل، پاروی آبیاری و غیره میسازد.
و دیگر نجاری است که پیله (کاسه چوبی)، کوټی (خمره ماست)، کییل (تشت چوبین)، چمچه، سرماق (ملعقه چوبین) میسازند.
چرمگر از پوست گاو و گوسفند و بز (قاف یا چرم) مشکوله، کیتهگگ و غیره میسازند.
سنگتراشی: از سنگهای سخت آسیاب و دست آسیه میتراشد. افزار آن ټوټوک، پلک و آلوغه است.
استحصال باروت:
باروت را در زبان هزارگی دارو میگویند و داروی تفنگ را از جوشاندن خاک شوره به دست میآورند.
سرب کار:
کاری سرب را نیز کسانی میکنند که سرب استحصال مینماید. سرب را علیالاکثر از جاهای که سربدارند به دست میآورند و بدین کار مردم لعل مهارت دارند و در آنجا معدن سرب است. از سرب تیر (مرمی) میسازند. قالبها را از سنگ میسازند و در آن به پیمانههای مختلف خرد و بزرگ جای گلوله حفر کرده و سرب را ذوب کرده و در آنجا میاندازند و به جسامتهای گوناگون تیر به دست میآورند.
گنی کار:
این پیشه را جواز کاری هم میگویند. گینی (جواز) از سنگ بزرگ و سخت ساخته میشود. طوری که روی سنگ پهن باشد توسط ټوټوک عمیق حفر کرده و از آن به شکل اوغُر (هاون) حفره میسازد و از میانش سوراخی به زیر باز میکند. این کار را سنگتراش میکند و بعد برای آن از چوب سیب، زردآلو و یا چوب دیگر که سخت و دوامدار باشد دستک یا تیر طویل میسازد که آن را تیر گینی میگویند. یک سری همان دستک که لشم هست، میان حفره گینی وصل میگردد و سری دیگر که دارای سوراخی است که چوبی دیگر به شکل افقی در آن محکم تثبیت میگردد و بر گردن حیوانی که گینی را میچرخاند بسته میگردد.
و آنگاه هر نوع دانهای را که در جواز (گینی) انداخته شود به مجردی که گینی را بچرخانند و در اثر فشار تیر دانه یا هسته سایده شده و روغن آن از سوراخ زیرین ظرفی که تحت آن گذاشتهشده میریزد. در آخر پشتل، کنجاره یا تفاله آن را با دست بیرون میافگند. توسط گینی از شرشم، کنجد، هسته زردآلو، خنجک و امثال آنها روغن میکشد.
آسیاب:
در هزارهجات دو نوع آسیاب آبی و دستآس وجود دارد. دستآس برای آرد کردن خوراکه در ایام تنگی و ضیقِ سرفصل و غیره ضرورتهای آنی به کار میرود. آسیاب آبی را در کنار جلگه (دریاها) میسازند اجزای آن با وسایل ممد و ملحقات قرار آتی است.
دول (دُهُل): بر فراز سنگ آسیاب به شکل سقف مقعر قرار دارد و آن را از غله پر میسازند و از آن دانه اندکاندک از راه شَخَک پایین میریزد. شَخِک وسیله انتقال دانه غله از دول به گلی (گلو) آسیاب است. از شَخَک دانه به سوراخ سنگ آسیاب میریزد.
ټکټکه: ټکټکه چوبی به شکل یک عصا بسیار کوتاه که یکسر آن در کنار شَخَک پیوند است و سری دیگری بر روی سنگ آسیاب وضع گردیده. همینکه آسیاب بچرخد ټکټکه بر روی آن ټک ټک کنان به جستوخیز میپردازد و حرکت آن سبب فروریختن دانه غله به گلی آسیاب میگردد.
خرک: خرک آهنی است به شکل تیر دوسره که هر دو رأس آن پهن و میانه ضخیم است و در میان سوراخی دارد که نوک تیر گوردوم در آن نصب و محکم میگردد و خرک میان گلی شکل قصر را میگیرد و آسیاب را میچرخاند.
گوردوم: گوردوم کنډه چوبی است بیضوی نما که رأس آن را تیر و قاعدهاش را مرغاگ گرفته است و نوکتیز گوردوم میان خرک و نوک مرغاگ بر روی غورسنگ قرار دارد. در حصه محدب و برآمده گوردوم پرک (پرههای) آن فرورفته و در کنار هم قرارگرفته و روبرو استوارند. آب ناوه بر پر آنها خورده و آن را میچرخاند. مرغاگ آهن کوچکی است به شکل میخ که یک سری آن داخل گوردوم محکم فرورفته و سری دیگرش بروی غورسنگ قرار دارد.
غورسنگ: سنگ لشم و سخت است و در وسط خود سوراخی حفره نما دارد که مرغاگ میان آن قرار دارد. غورسنگ بر روی چوب پهن چهار تراش نما قرار دارد و از سری دیگر آن ستونی کوچک بهطرف بالا افراشته شده و در رأس آن سوراخی است و از آن سوراخ به شکل دسته چوبی بهصورت افقی بر روی دو سنگ وضع میگردد.
اگر گوش را بلند کرده در زیرش سنگ یا خشتی بگذارد آسیاب سبک و تیز گردش میکند و اگر گوش را فروآرند گردش آسیاب کند و آهسته میشود.
نوه: نوه وسیله انتقال آب است از سرک وی بر بروی پرکها.
سرکوی: حوضی است که از آنها آب توسط ناوه سرازیر میگردد.
کسگ: چقوری است که در پهلوی آسیاب سنگ وجود دارد و روی آن بسیار پاک و لشم است گاهی از گِل و بعضاً از چوب درست میشود و آرد وقتیکه از زیر آسیاب سنگ فرومیریزد در آنجا ذخیره میشود.
چرمگری:
چرم را در هزارگی قاف میگویند و چرم پختن را قاف رأس کدو.
پوست را مدتی در میان آب خاکستر آلود میگذارند تا موهایش سست گشته و به سهولت از روی پوست جدا گردد و این عمل را خور اندختو و یا د خور اندختو گویند. بعد از مدتی پوست را از خور برآورده میان آب با کارد یا چاقو همه گوشتهای اضافی و غیره آنها قیشی (تراش) مینمایند بعدازآن پوست ریشه قرغنه یا پوست ریشه زردآلو یا بوته نغو یا پوست ریشه بادام تلخ کوهی را نرم میکوبند و بعد آن را با آب و پوست پولیش شده در یک ظرف پاک میاندازند و مدتی میگذارند تا پوست خوب رنگ بردارد. این عمل را رنگ اندختو گویند. آبی که ابتدا انداخته میشود بایستی گرم باشد. چندین پوست را در آن گذاشته و گاهی زیرورو میکند. تا خوب رنگ را جذب کند. وقتیکه قاف (چرم) خوب پختهشده به رنگی نارنجی میشود و از آن هر نوع پاپوش و افزار میسازند.
اگر پوست را خوب در خورانند و از آن فقط چربی و گوشت چسپیده بر روی آن را خوب پاککرده و بعد با آرد جو خوب آش میدهد و از آن سفره، نالینچه، گودی، سناچ، واسکت و امثال آن میسازند. پوست خصیین گوسفند را آش داده از آن قپترغی برای پول و نصوار و بیلی (دست کشی برای خار کندن) و غیره میسازند.
تارکشی:
آنان که در جوار رود خروشان هیرمند جادارند در وقت بهار که هنگام آب خیزی (سرخو) است و بههیچوجه گذاشتن از آن مقدور نیست بهترین وسیله عبور تار است و آنچنان است که چند عدد ریسمان بسیار قوی را در هر دو کنار رود متناظر و مقابل همدیگر محکم میکوبند
ریسمان چرمینِ یا ریسمان مذبوط را در آن طوری مربوط میسازند که بهآسانی کشانیده شود. در آن صندقی را با حلقههای آهنین میبندند. چون انسان یا بار در صندوق نشانده شود ازیکطرف آهسته تار میدهد و از طرف دیگر با تمام نیروی میکشند و بدینوسیله اشخاص را از یکسو بهسوی دیگر میگذرانند و در بدل آن مزد میگیرند.
Comments