اسباب   /ʌsbɑb/

  (اَس-باب)

  ا ,     n

  افزار، آلت، آنچه که بکُمک آن کاری انجام داده شود۔

tool; device; implement

مثال

کار ره اَسباب مُونه، لافه خونده میزنه۔

The tools perform the task; the owner of the tools boasts. (Proverb meaing: You can‘t make bricks without straw).

Source:

<Ar.




برای لیست لغات اینجا کلیک کنید

لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!