بوغبلجی   /boʁbilʤi/

  (بوغ-بِل-جی)

  ,     caus vb

  گریستانیدن کسی، باعث گرستن و بفریاید آوردن کسی شدن و ۔

cause someone to cry (e.g. a child, by hitting him or waking him up)

مثال

او بوغبِلجِی زَوزاتا ره بُر کده۔

He coused the childred to cry.




برای لیست لغات اینجا کلیک کنید

لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!