تو خوردو   /tʌw χoɾdo/

  (تَو)

  ف۔ل۔ ,     vi

  تاب خوردن، بگرد خورد چرخیدن؛ بازگشتن، عودت کردن (از نصف راه)۔

turn around, turn about, rotate, go around something *return, come back (befor one gets to his intened distination)




برای لیست لغات اینجا کلیک کنید

لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!