خمیه   /χʌmjʌ/

  (خَم-یَه)

  ا ,     n

  در آسیا جائیکه اول گندم میاندازد؛ کاھل؛ خمیدگی۔

funnel (for wheat to be poured into mill) *lazy; curv

مترادف ها

ݚُل اسیه

مثال

باره دَ بَلے خَمیه بار کُو شیو کُو۔

Put the load on top of the funnel and pour.




برای لیست لغات اینجا کلیک کنید

لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!