زبو   /zibo/

  (زِ-بو)

  زبان

  ,     n

  عضو بدن آدمیان و جانوران در دھان که با آن مزه خوراکھا احساس میشود، و مخصوصاً انسان به ذریعه آن گپ میزند؛ لسان، گویش، لھجه گفتار ھر قوم و طایفه۔

tongue, soft organ in the mouth; language, dialect

مثال

زِبو اَم بَلایه، اَم طِلا یَه۔

The tongue is a calamity as well as gold. (Proverb meaning: Death and life are in the power of the tongue).

Source:

<Pah. huzvaan




برای لیست لغات اینجا کلیک کنید

لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!