مصروف   /mʌsɾuf/
  (مَص-رُوف)
  ص ,     adj
  مشغول، گرفتار، آنکه در حالت انجام دادن کاری باشد؛ دستگاه تلفنی که اِشغال باشد۔
busy, occupied, engaged (in some activity); in use (telephone)
Source:
Ar.
برای لیست لغات اینجا کلیک کنید
لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!