پیچی   /piʧi/

  (پِی-چی)

  ص ,     adj

  قطعه شکسته؛ میده، شکسته، خرد شده۔

broken, broken off, splintered

مترادف ها

میدگی

مثال

اِیل شی پِچی شُد۔

It's heat got broken. (e.g. fever)




برای لیست لغات اینجا کلیک کنید

لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!