چوب   /ʧob/

  (چوب)

  ا ,     n

  جزغاله، ججق، دنبه برشته شده۔

solid pieces of the fat of the sheep's tail after melting and yielding oil

مثال

مو اِمروز گَصَبا چوب قَد چای خوردی۔

This early morning, we had some crisp sheep fat with tea.

Source:

<M. cob

چوب   /ʧob; ʧew/

  (چوب)

  ا ,     n

  تنه خشکیده درخت، جسم سختی که با پوست درختان پوشیده است، آنچه که از تنه و شاخه درختان برای ساختن خانه لوازم خانگی بدست میآید۔

wood




برای لیست لغات اینجا کلیک کنید

لغت مورد نظر تان را پیدا نتوانیستید ؟
میخواهید لغت جدید برای ما بفرستید ؟
پس اینجا کلیک کنید!